سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خواهان دنیا مباش ، خدا زشتیهاى آن را به تو خواهد نمود و بى خبر ممان که از تو بى خبر نخواهند بود . [نهج البلاغه]
رازِ دل
>>جواد سیلانی ( جمعه 97/9/30 :: ساعت 6:45 عصر)

 

ره خطا نرود آگه از طریق صواب

هزار گونه معانی ازین سخن دریاب

توراچه کار که اینست مورد  رحمت

تورا چه کار که آنست مستحق عذاب

تورا چه کار که این مومن است وآن کافر

تورا چه کار که این صادق است وآن کذاب

چراچو پسته گشاید دهن به رد و قبول

ممیزی که عنب را نداند از عناب

چگونه گوهر مردم به نیک وبد سنجد

کسی که باز نداند خزف زدر خوشاب

هوای ظل هما از چه رو بسر دارد

کسی که صعوه ندادن کدام و چسیت عقاب

در آن مقام که خورشید ذره ای باشد

زروشنی چه زند لاف کرمک شب تاب

ازین که دیده ی خفاش تار ونابیناست

رسد چه سود و زیانی به مهر عالمتاب

مکن بچشم حقارت نظر بخلق خدا

که از غرور عزازیل شد زاهل عقاب

اگر زقول پیامبر زراویان خبر

شنیده ای که بود امر ونهی از آداب

نه اینکه نهی کند بیخبر زسر گناه

نه اینکه امر کند غافل از رموز ثواب

زعیب جوئی مردم شکیب چشم بپوش

که این هنر بوداندر بر الوالاباب


 


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( چهارشنبه 87/5/9 :: ساعت 3:28 عصر)

گشت چو مبعوث رسول امین

از طرف حق کند ابلاغ دین

کوه حرا مطلع الانوار شد

قلب نبی جلوه گه یار شد

وحی بیامد زخداوند گار

ای زتو خلق دو جهان رستگار

خیز تو ای احمد مکی لقب

باک مدار از ستم بولهب

امررسالت به تو بسپرده شد

دشمن و بد خواه تو افسرده شد

مقصد من از همه ی انبیا

اینکه لوای تو بماند بجا

حامی دین پیرو سرمد تویی

احمد محمود، محمد (ص)تویی

امر خدا را چو اطاعت نمود

آمد وابلاغ رسالت نمود

پرچم توحید گرفتی به دوش

به خلق زد از طرف حق سروش

کلام حق است چو گفتار من

هدایت خلق بود کار من

کنید ترک صنم و بر صمد

سجده نمایید به ذات احد

هرکه پذیرفت کلامش زجان

شاد شد از دادن آن امتحان

هرکه مخالف شد و انکار کرد

تا به ابد خویش گرفتار کرد

داد علی (ع) دست ارادت به او

در همه جا کرد حمایت از او

شخص دوم خدیجه بود از وفا

کرد قبول اراده ی مصطفی 

حاجت شهدی زخدا این بود

تا به ابد پیرو این دین بود


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/3/27 :: ساعت 10:31 عصر)

گفتم که عشق روی تو برد از کفم قرار

گفتا که عشق را نبود صبر و اختیار

گفتم اسیر موی تو گردید دل ز شوق

گفتا اسیر سلسله ام گشته صد هزار

گفتم که مرغ دل شده پا بند خال تـو

گفتا که دانه مرغ کشاند به کشتزار

گفتم که هدیه ام زر رخسار و سیم اشک

گفتا که عاشقان همه دارند این نثار

گفتم چگونه روی تو بینم به چشم جان

گفتا به چشم دل بنگر هست آشکار

گفتم که در هوای تو آبم ز سر گذشـت

گفتا چو کوه در غم دل باش استوار

گفتم چسان به وصل تو شهدی رسد بگـو

گفتا دمی که چشم بپوشد ز روزگار

                            اشعارازمرحوم حاج محمدعلی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( سه شنبه 87/1/20 :: ساعت 9:52 عصر)

عمر است کنون در گذر و دیده به خوابیـم

غافل ز مکافات عمل بهر جوابیـم

دادیم ز کف دین خدا بر سر دنیـا

پس فخر نمائیم که از اهل کتابیـم

آلوده ز غیبت شده چون دامن هر یـک

با این عمل زشت گرفتار عذابیـم

مغرور چنان گشته به خود از سر نخوت

نه فکر گناهان و نه مایل به ثوابیـم

از بردن حق دگران باک نداریم

مبهوت به فردا و سئوالیم و جوابیـم

ای آنکه به دنیا دل و دین داده ای از کـف

لب تشنه یکایک همه برگرد سرابیـم

با این همه افعال بد و کرده ی بی جـا

از درگه سلطان نجف روی نتابیـم

شهدی طلب مغفرت از درگه حـق کـن

زان پیش که با دست فنا نقش برآبیـم

                                                     اثر طبع مرحوم حاج محمد علی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/1/19 :: ساعت 11:28 عصر)

بیا که از غم دوران دلی کنیـــــم آرام

رویم در حــــــرم عاشقان خوش الهام

اگر ز روی ارادت قدم نهی به بقـــــیع

رسد نسیم بهشتی درآن مکان به مشام

دل تمام محبــــان توان به دست آرای

اگر که بهـــــــر طواف بقیع کنی اقدام

حریم خاک بقیـــــع را به عالمی ندهم

چرا که لطف وعنایت رسد به من مادام

سحرگهان که افق بوسه می زند به بقیع

برند عالم هستی ز فیـــــــض او اکرام

زبسکه داشت حیا فاطمه(س)نشد حاضر

که خاک مرقد اوهم به کس شود اعلام

                                           شعر از جواد سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/1/19 :: ساعت 8:53 عصر)

آن عاشق است کز دل و جان ترک سر کنـد

جز وصل دوست از همه قطع نظر کنـد

آن عاشقی که باخته دل در طریق عشـق

هرگز گمان مدار که خوف از خطر کنـد

هر کس که گشت عاشق آن یار دلنواز

بر درگهش نیاز ز شب تا سحر کنـد

در هر مقام در دلش این آرزو بود

تا کی شود به جانب جانان سفر کنـد

عاشق کسی بود که ز هجر و فراق یار

از اشک دیده دامن خود پرگهر کنـد

عاشق کسی بود که برای رضای دوسـت

او را هر آنچه هست فدا سر به سر کنـد

شهدی به عشق روی علی شاه انس و جان

خواهد از این جهان سوی عقبی گذر کنـد

                    اثر طبع مرحوم حاج محمد علی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/1/5 :: ساعت 9:0 صبح)

باسمه تعالی

جهت استفاده از اشعار مرحوم حاج محمد علی سیلانی (متخلص به شهدی)سری به سایر اشعار در لوگوی سمت چپ  این وبلاگ بزنید انشاالله بقیه اشعار آن مرحوم ارسال خواهد شد.

اشعار شهدی دارای رباعیات ، غزلیات ، پندیات ، قصاید ومراثی می باشد


  نوشته های دیگران ()
   1   2      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ