سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی کـه خویشتن را نشناسـد، از راه نجـات دور افتـد و در گمراهی ونادانیها درافتد . [امام علی علیه السلام]
رازِ دل
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/3/27 :: ساعت 10:33 عصر)

دوش اندر خلوت دل من شدم جویای یار

تا مگر در لوح دل بینم رخ زیبای یار

گفتم او امشب اگر آید برم از راه شوق

بر دو چشمانم ز راه مهر سازم جای یار

یاد اگر باد صباد آرد خبر از آن نگار

گویمش سر را نهم بر خاک جای پای یار

چون که اندر وادی سینای دل حیران شدم

جلوه ای از طور دیدم پس شدم شیدای یار

سالها می بود می گشتم به دنبالش ولی

عاقل از آن دیده یی می خواست کان بینای یار

ماه گردون چون مرا برگشت با رویش یقیـن

همچنان خورشید بیند هر زمان سیمای یار

شهد یا در راه جانان می شوی ثابت قدم

گر شراب معرفت نوشی تو از مینای یار

                      اشعارازمرحوم حاج محمدعلی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/3/27 :: ساعت 10:23 عصر)

ای خوش آندم که جمال تو هویدا گردد

حق و باطل ز بیانات تو پیدا گردد

آنکه عمری است بود منتظر مقدم تـو

چون ببیند رخ تو و اله و شیدا گردد

زامر حق چونکه ندایت به جهان گشت بلنـد

روز دشمن ز قیامت شب یلدا گردد

جان به قربان تو ای قائم آل طاهـا

حکم خلاق جهان ز امر تو اجرا گردد

آن زمانی که ز حق بر تو رسد امر قیام

همچو فردوس برین عالم دنیا گردد

در زمان تو نمایان بشود معنی دین

دین جد تو ز اقدام تو احیا گردد

گفت شهدی چو کنم یاد تو ای حجت حق

دیده ام از غم هجران تو دریا گردد

                           اشعارازمرحوم حاج محمدعلی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/3/27 :: ساعت 10:20 عصر)

چون مهر جمالت به جهان جلوه گر آمـد

گوئی که مه چاردهم در نظر آمـد

از لطف خداوندی و از طالع پیروز

دوران فراق و شب هجران به سر آمـد

داریم ز حق آرزوی بانک منادی

اعلام کند خسرو جن و بشر آمـد

پور حسن عسگری آن حجت غائب

آن مهدی دین پرور ما دادگر آمـد

با امر خدا طی شده آن دوره ی هجران

ای منتظران حجت ثانی عشر آمـد

ای کاش دهد باد صبا مژده به شهدی

آن حامی دین زاده ی خیر البشر آمـد

                           اشعارازمرحوم حاج محمدعلی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/3/27 :: ساعت 10:18 عصر)

از هجر تو ای مه دلم آرام نگیرد

خورشید فلک جز تو ز کس وام نگیرد

در وادی سینا بشود واله و حیران

هرکس که چو موسی ز تو الهام نگیرد

چون ساقی وحدت بدهد می به حریفان

حق جو ز کف بی سر و پا جام نگیرد

ناپخته به عالم سخن حق نپذیرد

چون موعظه جا در دل هر خام نگیرد

ای آنکه به دنیا دل و دین باختی از جان

هشدار که از دهر کسی کام نگیرد

غالب نشود دین خداوند به کفار

تا مهدی دین قبضه ی صمصام نگیرد

شهدی به دو عالم زره صدق و ارادت

امداد جز از خالق علاّم نگیرد

                  اشعارازمرحوم حاج محمدعلی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/3/27 :: ساعت 10:16 عصر)

دل از فراق روی تو بی صبر و تاب شـد

از سوز آه و آتش هجران کباب شـد

هستی تو غائب از نظرما و ناظری

بر دوستان تو ستم بی حساب شـد

چون تاب دیدن مه روی تو کس نداشـت

پنهان رخت چو مهر به پشت سحاب شـد

چون امر و نهی حق زمیان رفت برکنار

شایع گناه گشته و ترک صواب شـد

ای منتقم ز دوری تو چشم عاشقان

هر صبح و شام در طلبت پر ز آب شـد

دارم امید تا که تو ظاهر شوی و خلق

گویند ظاهر از نظر بوتراب شـد

شهدی ز حول واقعه روز رستخیـز

عمری غلام آن شه مالک رقاب شـد

                          اشعارازمرحوم حاج محمدعلی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( سه شنبه 87/1/20 :: ساعت 9:51 عصر)

نکته ای خواندم من دلداده از دیوان عشـق

سعی کردم تا زجان پویم ره عرفان عشـق

تا نگردم و اله و حیران زجبر و اختیار

ترک سر کردم نخستین بار در میدان عشـق

کشتی عقلم تلاطم بود زان موج عظـیم

غرق گشتم ناگهان در بحر بی پایان عشـق

عقل و دانائی ز کف دادم در این سودا ز شوق

تا نهادم آن زمان سر در خط فرمان عشـق

همچنان پروانه گشتم آگه از اسرار شمـع

سوخت بال و پر مرا از آن آتش سوزان عشـق

قید و بند خودپرستی باید از خود دور کرد

ورنه هرگز طی نگردد با صفا دوران عشـق

گفت شهدی بود عشقش از ازل در دل نهان

تا ابد جان میکنم تسلیم بر جانان عشـق

                                                اثر طبع مرحوم حاج محمد علی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( سه شنبه 87/1/20 :: ساعت 9:49 عصر)

حل مشگل بهر ما اندر جهان عشق است و بـس

آنچه می سازد عیان راز نهان عشق است و بـس

مال و ملک و حب دنیا هر سه فانی می شود

آنچه باشد در دو عالم جاودان عشق است و بـس

عشق عاشق را کند بی باک در راه هدف

آن حقیقت را اگر خواهی نشان عشق است و بـس

آنچه سازد کعبه ی دل پاک از بت های نفس

تا دهد دلدار را در دل مکان عشق است و بـس

در ره معشوق ترک سر نمودن سخت نیسـت

آنچه در میدان برآید از  جوان عشق است و بـس

چند منعم می کنی از عشق ای ناصح بدان

آنچه باطل می کند ظن و گمان عشق است و بـس

رمز عشق و سر پروانه بسی مبهم بود

آنچه سوزد جان ما پروانه سان عشق است و بـس

گفت شهدی از خرد پرسیدم این اسرار گفـت

آنچه بر جانان کند تسلیم جان عشق است و بـس

                 اثر طبع مرحوم حاج محمد علی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
   1   2   3   4      >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ