سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را گفتند : اى امیر مؤمنان چه مى‏شد اگر موى خود را رنگین مى‏کردى ؟ ] رنگ کردن مو آرایش است و ما در سوک به سر مى‏بریم [ و از سوک رحلت رسول خدا ( ص ) را قصد دارد . ] [نهج البلاغه]
رازِ دل
>>جواد سیلانی ( یکشنبه 86/12/19 :: ساعت 8:56 صبح)

چون ز تو فیق الهی شد سعادت یار ما

 پس توسل بر حسین ابن علی شد کار مـا

افتخار ما بود اندر بر خلق جهان

بر ولایش روز و شب از جان و دل اقرار ما

گر بنام نامی او عمر ما طی شد به دهر

در حقیقت اندر این عالم بود آثار ما

هر کجا شد پرچم مظلومی آن شه بیا

بر خود و یاران او اشک بصر ایثار ما

 ای عزیز فاطمه ای نور چشم مصطفی

 تا دم آخر به مقتل بوده ای غمخوار ما

 ما غلامان نظر بگرفته ایم از دیگران

 یک نظر کن سوی ما ای سرور و سالار ما

 گفت شهدی نیست شک اندر مدیح هشت و چار

 حق اثر بخشد ز راه لطف بر گفتار ما

                                                                     شعر از مرحوم حاج محمد علی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( یکشنبه 86/12/19 :: ساعت 8:15 صبح)

شکر خدا که بخت جوان گشت یارما

با مهر مرتضی گذرد روزگار ما

با منکران امر ولایت زمـــــــــا بگو

بی شک بود ولای علی افتخار ما

حب علی که معنی ایمان و دین بود

افزون نموده در بر حق اعتبار مـا

در مجلسی که نام علی برده می شود

گردد ز بحر رحمت حق در نثار ما

ای آنکه منع ما کنی از مدح مرتضی

شادیم از اینکه مدح علی شد شعار ما

بهر ظهور حجت حق پور عسگری

در انتظار طی شده لیل و نهار مـا

مهدی که هست قائم بالحق به امر حق

در دست او نهاده خدا اختیار مـا

چون پرده از جمال دلآرا برافکنـد

روشن شود ز نور رخش شام تار ما

شهدی نهاد هر که نشانی بر روزگار

مـــدح نــــبی و آل بــــود یادگار ما

  شعر از مرحوم حاج محمد علی سیلانی متخلص به شهدی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( یکشنبه 86/12/19 :: ساعت 7:28 صبح)

اشکی که ریختم ز فراق تو ای نگار

گرد قدوم منتظرانت فرو نشاند

==========================

من نمی گویم که او با این دل رسوا چه کرد

اشکهایم حاصل غمهای پنهان من است

===========================

کسانی را که پنداری رفیقند

به هنگام تهی دستی غریبند

در ایامی که پست و جاه داری

هزاران دلبر و دلخواه داری

به محض رفتن از پست ومقامت

همه بگریزند ، حتی ازکلامت

=============================

نازپرورده ی حق گرچه شدی نازنما

چونکه نازش به همه خلق جهان می ارزد

=================================

اگرچه موی سپیدم نشانه ایست زپیری

ولیک عشق وصالت به دل جوان باشد

==============================

شاید که من نباشم شایسته ی محبت

لیکن تو هم وفاکن با این شکسته بالان

************************************

راز دل خویش را چو گفتم با خویش

بیگانه شد و فکند سر را در پیش 

***********************************

من از چشمان مست تو هزاران نکته بگرفتم

بیا و مرحمی بگذار بر درد دل ریشم

***********************************

 به روز وصل جانم را فدایش میکنم ، ای دل

تو پیش دیگران کمتر زمن اسرار افشاکن

***********************************

در اندرون من است آن نگار بی همتا

ولی دریغ که من سالهاست از او دورم

***********************************

از ازل با جلوه ای مست و خرابم کرده ای

تا ابد مدهوش آن یک جلوه ی جانانه ام

***********************************

دستی که به سوی حق دراز است

از جمله ی خلق بی نیاز است

***********************************

موی افشان مکن ای یارپری چهره که من

مست ومدهوش همان یک مژه چشمان توام

************************************

ازپریشانی من هیچ مپرس ای ساقی

باده وصل تواینگونه خرابم کرداست

************************************

بنشسته ام به راه که شاید گذرکنی

برجسم ناتوان ضعیفان نظرکنی

***********************************

دلبری کردی و بردی دل و دین وعقلم

من مدهوش ندانم زچه ره باید رفت


  نوشته های دیگران ()
<      1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ