از هجر تو ای مه دلم آرام نگیرد
خورشید فلک جز تو ز کس وام نگیرد
در وادی سینا بشود واله و حیران
هرکس که چو موسی ز تو الهام نگیرد
چون ساقی وحدت بدهد می به حریفان
حق جو ز کف بی سر و پا جام نگیرد
ناپخته به عالم سخن حق نپذیرد
چون موعظه جا در دل هر خام نگیرد
ای آنکه به دنیا دل و دین باختی از جان
هشدار که از دهر کسی کام نگیرد
غالب نشود دین خداوند به کفار
تا مهدی دین قبضه ی صمصام نگیرد
شهدی به دو عالم زره صدق و ارادت
امداد جز از خالق علاّم نگیرد
اشعارازمرحوم حاج محمدعلی سیلانی