من در حرمت نور خدا دیدم و رفتـم
آن مرتبه ی اهل ولا دیدم و رفتـم
از شهر صفاهان بسوی ملک خراسان
من آمدم و صدق و صفا دیدم و رفتـم
با چشم بصیرت نظرم بود بهر سـو
جمعی همه در حال دعا دیدم و رفتـم
نازل به حریمت شده رحمت به شب و روز
آن رحمت حق جلّ عَلی دیدم و رفتـم
آن درد که عنوان نتوان کرد بهر کـس
گفتم به تو و نیز شفا دیدم و رفتـم
توفیق چو شد بوسه زنم خاک درت را
خود را به جهان کامروا دیدم و رفتـم
شهدی است بیانش که به چشم دلم امروز
آن شافع فردای جزا دیدم و رفتـم