سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مجلس حکمت، نهالستان فضلاست . [امام علی علیه السلام]
رازِ دل
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/1/19 :: ساعت 8:55 عصر)

آیا شود آن مه لقا با ما مددکاری کند

بیمار عشق خویش را یکدم پرستاری کنـد

هر جا که بگذارد قدم آن شاه از لطف و کرم

از دوستان خویشتن رفع گرفتاری کنـد

هر کس که دیده روی او یا رفته اند رکوی او

یعقوب وار از هجر او اشک از بصر جاری کنـد

جانا ندارم محرمی نه مونس و نه همدمـی

تا‌آنکه اسرار مرا از جان نگهداری کنـد

عمرم به غفلت گشت طی پیک اجل آید ز پـی

کم دیده ام آنکس که بر عهدش وفاداری کنـد

اندر دو عالم بی سخن بیند جزای خویشتـن

آنکو که با خلق خدا دائم نکوکاری کنـد

شهدی خطای خود ببین عیب خلایق را مبیـن

زیرا که خلاق جهان بر بنده ستاری کنـد

                                          اثر طبع مرحوم حاج محمد علی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/1/19 :: ساعت 8:54 عصر)

در این دنیای فانی زندگی بر پا نمی مانـد

که مخفی این سخن بر مردم دانا نمی مانـد

عروس دهر باشد دلربا اما بس این عیبـش

که اندر حجله ی داماد پا بر جا نمی مانـد

بسی از گلر خان یغمای دلها می کند از رخ

دریغا بهرشان آن صورت زیبا نمی مانـد

هزاران انتظار از بهر گل بلبل کشد امـا

دو روزی گل برای بلبل شیدا نمی مانـد

به صد عشرت کنی بنیاد کاخ باشکوهی را

کند گردون خرابش عاقبت بر پا نمی مانـد

اگر مهر علی اندر دل هر کس نهان باشـد

بود این حاصلش روز جزا تنها نمی مانـد

بدان شهدی هر آنکس عمر خود طی کرد با ایمان

به روز حشر از اعمال خود رسوا نمی مانـد

                   اثر طبع مرحوم حاج محمد علی سیلانی 


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/1/19 :: ساعت 8:53 عصر)

هر چه سنجیدم به عالم یک دل بی غم نباشـد

نیست دل آن دل که با غم در جهان همدم نباشـد

بنده ی حق را اگر خواهی بدانی طبع و خویـش

این دو روز زندگی در فکر بیش و کم نباشـد

تا توانی پرده پوشی کن تو از اسرار مردم

آنکه عیب دوست پنهان کرد نامحرم نباشـد

خرمی در عالم دنیا نباشـد گر که باشد

غیر کوی یار ما از بهر ما خرم نباشـد

ایکه می کوشی به جمع مال اندر دار فانـی

جز عذابی درحقیقت جمع این درهم نباشـد

در طریق جستجو بر من یقین گردید حاصل

بی ولای مرتضی هر رشته ای محکم نباشـد

گفت شهدی آدمی را شرط باشد آدمیت

چونکه هر کس لاف بیجا می زند آدم نباشـد

                  اثر طبع مرحوم حاج محمد علی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/1/19 :: ساعت 8:52 عصر)

دلم از روز ازل شیفته ی روی تو بود

هر دم اندر نظرم طلعت نیکوی تو بود

تا که در دام فتادم من دلداده ز شوق

نیک دیدم که همان سلسله ی موی تو بود

چون قدم در ره عشقت بنهادم دیدم

عاشقان را سخن از خاک سر کوی تو بود

به طواف حرم دل برسیدم ز آنرو

که مرا قبله ی جان طاق دو ابروی تو بود

مشگل من به ره عشق از آن شد آسان

چون در این مرحله چشم و دل من سوی تو بود

سرو شمشاد مرا کی به نظر آید باز

تا که در خاطر من قامت دلجوی تو بود

دوش رفتم من شیدا به بر اهل کمال

سخن آنجا همه از لعل سخنگوی تو بود

گفت شهدی به رهت سر به نهم جای قدم

چون که در سر هوسم روضه ی مینوی تو بود

                      اثر طبع مرحوم حاج محمد علی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/1/19 :: ساعت 8:51 عصر)

رستگاری جز ولای مرتضی باشد نباشـد

دشمن او مورد عفو خدا باشد نباشـد

جز حریم احمد و آلش که روح افزاست گوئی

جای دیگر بهر مومن باصفا باشد نباشـد

تربت پاک حسین ابن علی دارد اثرهـا

غیر آن تربت به هر خاکی شفا باشد نباشـد

آنکه از دست و زبانش مردم آزاری نمایـد

کی توان گفتن خدا از او رضا باشد نباشـد

آنکه باشد دشمن پیغمبر و آلش به عالم

خود تو گوئی مام او پاک از خطا باشد نباشـد

شهدیا بر دشمنان دین و عزت خاصه قرآن

در بر خلایق بی همتا رجا باشد نباشـد

                                  اثر طبع مرحوم حاج محمد علی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/1/19 :: ساعت 8:50 عصر)

از علی مظلوم تر در ما سوا باشد نباشـد

یا چو او اندر خور خیرالنسا باشد نباشـد

جز ولی الله اعظم مظهر خلاق اکبـر

بن عمی مانند ختم الانبیا باشد نباشـد

ساقی کوثر برای شیعیان از امر ایزد

دیگری غیر از علی روز جزا باشد نباشـد

بعد احمد بود او آئینه وجه الهـی

جز علی و آل او ایزد نما باشد نباشـد

آنکه بر منبر سلونی گفت قبل ان تفقدونـی

جز علی کس لایق این ادعا باشد نباشـد

گفت شهدی آنچه سنجیدم قسیم خلد و دوزخ

جز امیرالمومنین روز جزا باشد نباشـد

                      اثر طبع مرحوم حاج محمد علی سیلانی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/1/19 :: ساعت 8:50 عصر)

آنکه عاشق شد ز جان بگذشت و جانان را گرفت

چشم پوشید هر که از آغاز پایان گرفـت

عشق لیلی بود مجنون از وطن آواره شـد

کرد ترک خانمان و راه بیابان را گرفـت

پاکی یوسف نگر در پیشگاه ایزدی

چشم پوشید از زلیخا کنج زندان را گرفـت

ماه من از چهره ی خود گر بر اندازد نقاب

می توان گفتا که روی مهر تابان را گرفـت

شور شیرین بر سر فرهاد چون افتاده بود

کند کوه بیستون با عشق و عنوان را گرفـت

بلبل شیدا ز عشق گل نماید نغمـه یی

زین سبب او آشیان طرف گلستان را گرفـت

از اثر پی بر موثر می برد همچون حکیـم

آنکه در تحصیل خود استاد ، لقمان را گرفـت

رانده ی درگاه حق سازد تکبر بنده را

هم غرور و هم تکبر بود شیطان را گرفـت

شهدیا گوی سعادت را ربوده آن کسـی

کز حقیقت دامن ختم رسولان را گرفـت

             اثر طبع مرحوم حاج محمد علی سیلانی 


  نوشته های دیگران ()
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ