سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر مستحبات واجبات را زیان رساند بنده را به خدا نزدیک نگرداند . [نهج البلاغه]
رازِ دل
>>جواد سیلانی ( یکشنبه 91/10/17 :: ساعت 10:53 صبح)

من در حرمت نور خدا دیدم و رفتـم

آن مرتبه ی اهل ولا دیدم و رفتـم

از شهر صفاهان بسوی ملک خراسان

من آمدم و صدق و صفا دیدم و رفتـم

با چشم بصیرت نظرم بود بهر سـو

جمعی همه در حال دعا دیدم و رفتـم

نازل به حریمت شده رحمت به شب و روز

آن رحمت حق جلّ عَلی دیدم و رفتـم

آن درد که عنوان نتوان کرد بهر کـس

گفتم به تو و نیز شفا دیدم و رفتـم

توفیق چو شد بوسه زنم خاک درت را

خود را به جهان کامروا دیدم و رفتـم

شهدی است بیانش که به چشم دلم امروز

آن شافع فردای جزا دیدم و رفتـم


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( یکشنبه 91/10/17 :: ساعت 10:45 صبح)

عزاداران موسم غم شد وقت ماتم شد اربعین آمـد

که زینب با کاراوان غم بر سر قبر شاهدین آمـد

سر قبر خسرو خوبان شاه مظلومان این چنین گفتا

که در نزدت ای برادر جان دیده ی گریان عابدین آمـد

ز جا برخیز ای شه عطشان حامی ایمان حال ما بنگـر

که بر ما از دشمن قرآن ظلم بی پایان این چنین آمـد

چه گویم از مادر اکبر می زند بر سر گشته او مجنون

سر قبر نوجوان اکبر شبه پیغمبر آن حزین آمـد

رباب اندر ماتم اصغر با غم بیمر گرید و گوید

که برحلق کودکم اینجا ز آن ستم گستر تیرکین آمـد

طلب شهدی کربلای او با ولای او از خدای او

که درگاهش ملجاُ ملجا از وفا بهر مومنین آمـد


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( یکشنبه 91/10/17 :: ساعت 10:37 صبح)

عزا داران بعد پیغمبر ماند ویک دختر اندر این دنیا

زدند از کین بر رخش سیلی شد رخش نیلی آوه وا ویلا

گهی بشکت پهلویش از در آن ستم گستر از ستمکاری

که شد ما بین در و دیوار دیده اش خونبار ناله اش بر پا

چه شد سقط از کینه ی اعدا محسن زهرا گفت و با فضه

مرا فضه از وفا در یاب گشته ام بی تاب زین عدواتها

برد بر قتلش ز کین دشمن بر کمر دامن از ره بیدا

شد این باعث رفت از این دنیا جانب عقبی حضرت زهرا

دل شهدی خون شدازاین غم اندر این عالم بهر این ماتم

که شد ناکام بنت پیغمر همسر حیدر شافع فردا


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( شنبه 89/2/18 :: ساعت 1:58 عصر)

گر نبود خنگ مطلا لگام

زد بتوان بر قدم خویش گام

ور نبود مشربه از زرناب

با دو کف دست توان خوردآب

ور نبود بر سر خوان آن و این

هم بتوان ساخت به نان جوین

ور نبود جامه ی اطلس ترا

دلق کهن ساتر تن بس ترا

شانه ی عاج ار نبود بهر ریش

شانه توان کرد به انگشت خویش

جمله که بینی همه دارد عوض

وز عوضش گشته میسر غرض

آنچه ندارد عوض ای هوشیار

عمر عزیز است,غنیمت شمار

                                  اثر شیخ بهایی


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( سه شنبه 89/2/7 :: ساعت 2:31 عصر)

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند

تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند صبح تو را ابرهای تار

تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند

این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل‌‌، گمان مکن به شب جشن می‌روی

شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست

از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

گاهی بهانه‌ایست که قربانی‌ات کنند

شعر از فاضل نظری


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( سه شنبه 89/1/31 :: ساعت 1:18 عصر)

از صحبت اغیار گذشتیم علی الله

ما از همه جز یار گذشتیم علی الله

شد وعده ی دیدار من و یار شب تار

از خواب شب تار گذشتیم علی الله

خاکم بسر ار جز بوصالش بنهم سر

از جنت و از نار گذشتیم علی الله

از زهد ریایی که بود شیوه ی خامان

ما سوخته یکباره گذشتیم علی الله

در اهل زمانه دل بیدار ندیدیم

زین مردم بیمار گذشتیم علی الله

چشم طمع از مال جهان پاک ببستیم

از اندک و بسیار گذشتیم علی الله

از حرف ندیدیم بجز تیرگی دل

ناچار ز گفتار گذشتیم علی الله

حق راست انا الحق حسنا گرچه چو حلاج

از بیم سر دار گذشتیم علی الله...

                              (نجم الدین حسن حسن زاده ی آملی)


  نوشته های دیگران ()
>>جواد سیلانی ( دوشنبه 87/7/29 :: ساعت 10:0 صبح)

دلت را خانه ی ما کن ، مصفا کردنش با من

به ما درد خود افشا کن ، مداوا کردنش با من

اگر گم کرده ای ای دل ، کلید استجابت را

بیا یک لحظه با ما باش ، پیدا کردنش با من

بیبفشان قطره ی اشکی که من هستم خریدارش

بیاور قطره ای اخلاص ، دریا کردنش با من

اگر درها برویت بسته شد ، دل بر مّکن بازآ

درِ این خانه دّقُ الباب کن ، وا کردنش با من

به من گو حاجت خود را ،اجابت کردنش با من

طلب کن آنچه می خواهی ، مهیا کردنش با من

بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را

بیاور نیک و بد را ، جمع و منها کردنش با من

چو خوردی روزیِ امروز ما را ، شکر نعمت کن

غم فردا مخور ، تامین فردا کردنش با من

به قرآن آیه ی رحمت فراوان است ، ای انسان

بخوان این آیه ی را ، تفسیر و معنا کردنش با من

اگر عمری گُنه کردی مشو نومید از رحمت

تو نامِ توبه را بنویس ، امضا کردنش با من

                                   اثر طبع مرحوم ژولیده نیشابوری


  نوشته های دیگران ()
<      1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ